رویا
(رُ) [ ع . ] (اِ.) آن چه انسان در خواب بیند.
(رُ) [ ع . رؤیا ] (اِ.) آن چه انسان در خواب بیند.
الرویت
تیناب (برهان)
تیناب (برهان)، خُومر (فرهنگ پهلوی)
● daydream, ream, antasy, everie, ision
عمومی : dream , Dream
روان شناسی : vision
مدیریت و برنامه ریزی : reverie , dream
تربیت بدنی : vision
جامعه شناسی : vision , dream
علوم پزشکی : dream state
روان شناسی : vision
مدیریت و برنامه ریزی : reverie , dream
تربیت بدنی : vision
جامعه شناسی : vision , dream
علوم پزشکی : dream state
روینده-بعربی خواب دیدن-هر چیز که از زمین روید
vision ==> [.vt. & n]: دید، بینایى، رویا، خیال، تصور، دیدن، یا نشان دادن (در رویا)، منظره، وحى، الهام، بصیرت vision daydream ==> خیال باطل، افکار پوچ، خیال باطل کردنdream ==> (past: dreamed, dreamt ; past participle: dreamed, dreamt) ـ [.vt. & n]: خواب، خواب دیدن، رویا دیدن dream fantasy ==> [.n]: قوه مخیله، وهم، هوس، نقشه خیالى، وسواس، میل، تمایل، فانتزىreverie ==> (revery =) ـ [.n]: خیال واهى، خیال خام
[رُءْ]
{ع ا}
خواب دیدن . (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خواب که دیده شود. ج ، رُوی . (منتهی الارب ). آنچه در خواب بینند. ج ، روی . (از آنندراج ) (ازغیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هرآنچه در خواب بینند. بخجج . تیناب . بوشپاس . گوشاسب . (ناظم الاطباء). حلم . واقعه . در عالم خواب دیدن . گوشاسب . بوشاسب . آنچه در خواب دیده شود. (یادداشت مولف ).
-رویای صادقه ; یعنی خوابهایی که درست و مطابق با واقع است وبالجمله آنچه انسان در خواب بیند اگر مطابق با واقعباشد رویای صادقه گویند. کاشانی گوید: نفس در اتصال به نفوس فلکی نقوشی در وی مرتسم می گردد و به حوادث آینده علم پیدا می کند و این معنی هم در عالم خواب دست می دهد و هم در بیداری . آنچه در خواب باشد رویای صادقه و آنچه در بیداری باشد مکاشفه و آنچه مابین نوم و یقظه دست دهد، خلسه گویند و این نقوش اگر در عالم خواب منقش گردد، آنچه معلول امور مزاجی و مادی باشد نه بواسطه اقتباس از مبادی عالیه آن را اضغاث و احلام نامند و آنچه از مبادی عالیه باشد که کشف و شهودگویند و روایت است که «اول ما بدء برسول اللّه من الوحی الرویا الصادقة فی النوم » و این رویا جزیی از نبوت است و در مورد حضرت ابراهیم فرمود: «قد صدقت الرویا». (قرآن 37/105). (فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی به نقل از کشاف و مصباح الهدایة).* نیک تاریکی . (ناظم الاطباء). جاء حین جُن ًّ رویا و رایا; یعنی هنگامی که تاریکی درآمیخته و او را از دیدن پوشیده بود. (از اقرب الموارد).
{ع ا}
خواب دیدن . (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خواب که دیده شود. ج ، رُوی . (منتهی الارب ). آنچه در خواب بینند. ج ، روی . (از آنندراج ) (ازغیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هرآنچه در خواب بینند. بخجج . تیناب . بوشپاس . گوشاسب . (ناظم الاطباء). حلم . واقعه . در عالم خواب دیدن . گوشاسب . بوشاسب . آنچه در خواب دیده شود. (یادداشت مولف ).
-رویای صادقه ; یعنی خوابهایی که درست و مطابق با واقع است وبالجمله آنچه انسان در خواب بیند اگر مطابق با واقعباشد رویای صادقه گویند. کاشانی گوید: نفس در اتصال به نفوس فلکی نقوشی در وی مرتسم می گردد و به حوادث آینده علم پیدا می کند و این معنی هم در عالم خواب دست می دهد و هم در بیداری . آنچه در خواب باشد رویای صادقه و آنچه در بیداری باشد مکاشفه و آنچه مابین نوم و یقظه دست دهد، خلسه گویند و این نقوش اگر در عالم خواب منقش گردد، آنچه معلول امور مزاجی و مادی باشد نه بواسطه اقتباس از مبادی عالیه آن را اضغاث و احلام نامند و آنچه از مبادی عالیه باشد که کشف و شهودگویند و روایت است که «اول ما بدء برسول اللّه من الوحی الرویا الصادقة فی النوم » و این رویا جزیی از نبوت است و در مورد حضرت ابراهیم فرمود: «قد صدقت الرویا». (قرآن 37/105). (فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی به نقل از کشاف و مصباح الهدایة).* نیک تاریکی . (ناظم الاطباء). جاء حین جُن ًّ رویا و رایا; یعنی هنگامی که تاریکی درآمیخته و او را از دیدن پوشیده بود. (از اقرب الموارد).
{نف}
روینده و هر چیز که از زمین روید. (ناظم الاطباء) (برهان ). روینده . (انجمن آرا) (آنندراج ):
قیاس از درختان رویا چه گیری .
ز یک چشمه رویا شده دانه شان
دو چشمه شده آسیاخانه شان .
روینده و هر چیز که از زمین روید. (ناظم الاطباء) (برهان ). روینده . (انجمن آرا) (آنندراج ):
قیاس از درختان رویا چه گیری .
خاقانی .
ز یک چشمه رویا شده دانه شان
دو چشمه شده آسیاخانه شان .
نظامی .
{سریانی ، ا}
اسم سریانی عنب الثعلب است . (از اختیارات بدیعی ) (تحفه حکیم مومن ). رجوع به عنب الثعلب شود.
اسم سریانی عنب الثعلب است . (از اختیارات بدیعی ) (تحفه حکیم مومن ). رجوع به عنب الثعلب شود.
{از ع ، ا}
رویا. (ناظم الاطباء) (از برهان ). رجوع به رویا شود.
رویا. (ناظم الاطباء) (از برهان ). رجوع به رویا شود.