رعایا
(رَ) [ ع . ] (اِ.) جِ رعیت .
(تک: رَعِیّه) 1-مَردمان 2-بَرزگَران 3-چَرَندگان، ستور
● peasantry, assalage
Kleinbauernstand

peasantry ==> [.n]: رعایا، جماعت دهقانان، بى تربیتى

vassalage ==> [.n]: بندگى، رعیتى، تبعیت، وابستگى، بیعت، تیول


[رَ]
{ع ا}
ج رَعیَة. (منتهی الارب ) (دهار). ج رعیة به معنی محکومان و نگهداشته شدگان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). در تداول رُعایا تلفظ شود. (فرهنگ فارسی معین ). ج رعیة به معنی قوم و عامه مردم که آنان را راعی باشد. (از اقرب الموارد): اگر زیادتر از این خواسته آید رعایارا رنج بسیار رسد. (تاریخ بیهقی ص 469 چ ادیب ). و رعایا را به عدل و تخفیف مخصوص دادم . (فارسنامه ابن بلخی ص 76). ... و درهای ظلم و جور بر طوایف رعایا بسته . (سندبادنامه ص 9). که رعایا از وی در ظل عنایت ... و حمایت باشند. (سندبادنامه ص 6). و تحسین التفات زنگ غم و اندوه ، از خاطر رعایا زدوده . (سندبادنامه ص 74). رجوع به رعیت و رعیة شود.* ج رعاویة (شتر چرنده و بچرا گذاشته ). (از اقرب الموارد).