حولوحوش
الضواحی
الضواحي
دور و بر
دور و بر
[ حول ] دور و بر
● about, nvirons, utskirt, eriphery, urlieus
environs ==> [.n]: حومه، حول و حوش، دوروبر، توابع، اطرافabout ==> [.adv]: در باره، گرداگرد، پیرامون، دور تا دور، در اطراف، نزدیک، قریب، در حدود، در باب، راجع به، در شرف، در صدد، با، نزد، در، بهر سو، تقریبا، بالاتر، (علوم نظامى) فرمان عقب گرد about outskirt ==> دور از مرکز، حاشیه، مرز، حوالى، حومهperiphery ==> [.n]: جنب، پیرامون، (هندسه) پیرامون، دوره، محیط، حدودpurlieus ==> دیدارگان، استراحتگاه، گردشگاه، مکان جا، حد، مرز
[ح َ / حُو ل ُ ح َ / حُو]
{ترکیب عطفی ، ا مرکب}
پیرامون . پیرامن . اطراف . گرداگرد. دور. دور و بر.
{ترکیب عطفی ، ا مرکب}
پیرامون . پیرامن . اطراف . گرداگرد. دور. دور و بر.