ژتون
فارسی فارسی
واژه‌نامه معین
(ژِ تُ) [ فر. ] (اِ.) مهرة فلزی یا پلاستیکی و غیره که در بعضی از مؤسسات به جای پول به کار می رود.
الرقاقت
الرقاقت
بهامهر، پته
بهامهر، پته
فارسی فارسی
فرهنگ پارسیمان
[ Jeton ] فرانسوی، تِنُوک (گویش کردی)، پولَک توپالی یا استخوانی که در منگیاکَده‌ها به کار می‌رود
انگلیسی فارسی
فرهنگ آریانپور
● token
فارسی ایتالیایی
فرهنگ فارسی به ایتالیایی
sm
gettone
---------------- Ghowli@gmail.com

قماربازی‌

chip ==> [.v. & n]: لپ پریده کردن یا شدن، ژتن، ریزه، تراشه، مهره اى که در بازى نشان برد و باخت است، ژتون، ورقه شدن، رنده کردن، (به صورت جمع) سیب زمینى سرخ کرده chip

بازی‌

counter ==> [.adv. & adj]: پیشخوان، بساط، شمارنده، ضربت متقابل، درجهت مخالف، در رو به رو، معکوس، بالعکس [.v]: مقابله کردن، تلافى کردن، جواب دادن، معامله به مثل کردن با، باجه counter

token ==> [.n]: نشانه، نشان، علامت، نشانى، یادگارى، رمز، معجزه، علامت رمزى، کلمه رمزى، علامت مشخصه، یادگار، یادبود، اجازه ورود، بلیط ورود