مطلب
(مَ لَ) [ ع . ] (اِ.) مقصود، مراد. ج . مطالب .
المسالت , الموضوع , الفکر
المسالت , الموضوع , الفکر
خواستار
● affair, onsideration, ssue, tem, atter, roposition, ay, ubject, ords
matter ==> [.vi. & n]: ماده، جسم، ذات، ماهیت، جوهر، موضوع، امر، مطلب، چیز، اهمیت، مهم بودن، اهمیت داشتن matter subject ==> [.v]: نهاد، فاعل، مبتدا، شیى، موضوع، فرد، شخص، مبحث، موضوع مطالعه، مطلب، تحت، مادون، تحت تسلط، در معرض، در خطر، مطیع کردن، تحت کنترل درآوردن، در معرض بودن یا قرار دادن، زیرموضوع، موکول به، درمعرض گذاشتن subject subject matter ==> موضوع اصلى، مطلب، موضوعtheme ==> [.n]: موضوع، مطلب، مقاله، فرهشت، انشاء، ریشه، زمینه، مدار، نت، شاهد theme thought ==> (past: thought ; past participle: thought) ـ [.vt]: اندیشیدن، فکر کردن، خیال کردن، گمان کردن think affair ==> [.n]: کار، امر، کاروبار، عشق بازى (با جمع هم مى آید) ـ affair consideration ==> [.n]: ملاحظه، رسیدگى، توجه، مراعاتissue ==> [.vi]: بر آمد، پى آمد، نشریه، فرستادن، بیرون آمدن، خارج شدن، صادر شدن، ناشى شدن، انتشار دادن، رواج دادن، نژاد، نوع، عمل، کردار، اولاد، نتیجه بحث، موضوع، شماره issue proposition ==> [.vt. & n]: موضوع، قضیه، کار، مقصود، قیاس منطقى، پیشنهاد کردن به، دعوت به مقاربت جنسى کردن، گزاره، پیشنهادwords ==> [.v. & n]: کلمه، واژه، لغت، لفظ، گفتار، سخن، حرف، عبارت، پیغام، خبر، قول، عهد، فرمان، لغات را به کار بردن، بالغات بیان کردن word
[م َ ل َ]
{ع ا}
ج ، مطالب . بازجست . مقصد. مسئله از علم . (از اقرب الموارد). جای طلب . (غیاث ) (آنندراج ). مقصد. مراد. مقصود. منظور. جستار. مطلوب . مسئله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محل و موضع طلب . پرسش و سوال و درخواست و خواهش و عرضداشت و آرزو و مراد و مقصود و استدعا و مقصد. (ناظم الاطباء):
که مطلب بهر دوزخ بردن ماست
تعذر چند بایدآوریدن .
مراد و مطلب دنیا و آخرت نبرد
مگر کسی که جوانمرد باشد و بسام .
گر او درخور مطلب خویش خواست
جوانمردی آل حاتم کجاست .
همیشه دولت و بختت رفیق باد و قرین
مراد و مطلب دنیا و آخرت حاصل .
به مطلب میرسد جویای کام آهسته آهسته
ز دریا میکشد صیاد دام آهسته آهسته .
-هم مطلب ; هم مقصد و هم آرزو و حریف و رقیب . (ناظم الاطباء).
* سعی و کوشش . (ناظم الاطباء).* (اصطلاح فلسفی ) اساس پرسش که در مقام تعریف و بررسی حال و حقایق اشیاء بکار برده می شود و آن را پاسخی باید مشهور و اغلب اهل معقول شش قسم میدانند بدین طریق که گویند: مطالب دو صنف باشند اصول و فروع اول آن است که اقتصار بر آن کافی بود در اکثر ازمواضع و آن سه مطلب است که هر یکی منقسم شوند بدو قسم و به این اعتبار شش بود. 1- مطلب «ما» و آن طلب معنی اسم را بود مثال «عنقا چیست » و یا حقیقت و ماهیت . مثال «حرکت چیست ». 2- مطلب «هل » و آن بر دو قسم بود یا بسیط بود یا مرکب . بسیط طلب وجود موضوع را بود مثال «فرشته هست » و مرکب ، طلب وجود محمول بود موضوع را. مثال «فرشته ناطق است » که وجود رابطه باشد. 3- مطلب «لم » و آن یا بحسب اقوال یا بحسب نفس امور و اول علت وجود تصدیق را بود در ذهن مثال «چرا عالم را علتی است » و دوم طلب آن علت را در خارج مثال «چرا مغناطیس جذب آهن کند». و صنف دوم از مطالب که فروع است به عدد بسیار بود و مشهورترین شش بود. 1- مطلب ای . 2- مطلب کیف . 3- مطلب کم . 4- مطلب این . 5- مطلب متی . 6-مطلب من و تمام آنها باز گشت به مطلب هل مرکبه کند... (از فرهنگ علوم عقلی دکتر سجادی ). مطلب ای یا مطلب ای ّ یکی از چند مطلب است که بدانها از ماهیت شی ویا از خواص آن پرسش شود و آن مطلب ها یکی «مطلب ما حقیقیة» است که بدان از ماهیت چیزی سوال شود چنانکه گویند «ماهو الانسان » که جواب آن «حیوان ناطق» است و دیگر «مطلب ماشارحه » که آنچه در جواب آن آید ماهیت نیست بلکه شرح اسم است چنانکه پرسند «ماالهندباء» و جواب آن باشد که گیاهی است . و دیگر مطلب «هل بسیطه » است که بدان از وجود چیزی سوال شود چنانکه پرسند «هل الانسان موجود» و دیگر مطلب «هل مرکبه » که بدان از اثبات چیزی برای چیزی پرسند چنانکه پرسند «هل الانسان ناطق» و دیگر مطلب «لم » (برای چه ) است و آن نیز دو قسم بود «لم ثبوتی » چون «لم کان العالم حادثاً» که بدان علت حدوث پرسش می شود و دیگر «لم اثباتی » «لم کان المغناطیس یجذب » که بدان از علت و اثبات خواص چیزی پرسش شود. بعضی بر این مطلب ها مطلب های «ای « »این »، «کیف »، «کم » و «متی » را نیز افزوده اند... و با مطلب «ای » از فصل چیزی پرسش میشود چنانکه در علم منطق بحث شده است و فصل آن است که در جواب «ای شی هو فی ذاته »آید... (از شرح مشکلات دیوان انوری ، دکتر شهیدی ص 505).
{ع ا}
ج ، مطالب . بازجست . مقصد. مسئله از علم . (از اقرب الموارد). جای طلب . (غیاث ) (آنندراج ). مقصد. مراد. مقصود. منظور. جستار. مطلوب . مسئله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محل و موضع طلب . پرسش و سوال و درخواست و خواهش و عرضداشت و آرزو و مراد و مقصود و استدعا و مقصد. (ناظم الاطباء):
که مطلب بهر دوزخ بردن ماست
تعذر چند بایدآوریدن .
ناصرخسرو.
مراد و مطلب دنیا و آخرت نبرد
مگر کسی که جوانمرد باشد و بسام .
سعدی .
گر او درخور مطلب
جوانمردی آل حاتم کجاست .
سعدی .
همیشه دولت و بختت رفیق باد و قرین
مراد و مطلب دنیا و آخرت حاصل .
سعدی .
به مطلب میرسد جویای کام آهسته آهسته
ز دریا میکشد صیاد دام آهسته آهسته .
صائب .
-هم مطلب ; هم مقصد و هم آرزو و حریف و رقیب . (ناظم الاطباء).
* سعی و کوشش . (ناظم الاطباء).* (اصطلاح فلسفی ) اساس پرسش که در مقام تعریف و بررسی حال و حقایق اشیاء بکار برده می شود و آن را پاسخی باید مشهور و اغلب اهل معقول شش قسم میدانند بدین طریق که گویند: مطالب دو صنف باشند اصول و فروع اول آن است که اقتصار بر آن کافی بود در اکثر ازمواضع و آن سه مطلب است که هر یکی منقسم شوند بدو قسم و به این اعتبار شش بود. 1- مطلب «ما» و آن طلب معنی اسم را بود مثال «عنقا چیست » و یا حقیقت و ماهیت . مثال «حرکت چیست ». 2- مطلب «هل » و آن بر دو قسم بود یا بسیط بود یا مرکب . بسیط طلب وجود موضوع را بود مثال «فرشته هست » و مرکب ، طلب وجود محمول بود موضوع را. مثال «فرشته ناطق است » که وجود رابطه باشد. 3- مطلب «لم » و آن یا بحسب اقوال یا بحسب نفس امور و اول علت وجود تصدیق را بود در ذهن مثال «چرا عالم را علتی است » و دوم طلب آن علت را در خارج مثال «چرا مغناطیس جذب آهن کند». و صنف دوم از مطالب که فروع است به عدد بسیار بود و مشهورترین شش بود. 1- مطلب ای . 2- مطلب کیف . 3- مطلب کم . 4- مطلب این . 5- مطلب متی . 6-مطلب من و تمام آنها باز گشت به مطلب هل مرکبه کند... (از فرهنگ علوم عقلی دکتر سجادی ). مطلب ای یا مطلب ای ّ یکی از چند مطلب است که بدانها از ماهیت شی ویا از خواص آن پرسش شود و آن مطلب ها یکی «مطلب ما حقیقیة» است که بدان از ماهیت چیزی سوال شود چنانکه گویند «ماهو الانسان » که جواب آن «حیوان ناطق» است و دیگر «مطلب ماشارحه » که آنچه در جواب آن آید ماهیت نیست بلکه شرح اسم است چنانکه پرسند «ماالهندباء» و جواب آن باشد که گیاهی است . و دیگر مطلب «هل بسیطه » است که بدان از وجود چیزی سوال شود چنانکه پرسند «هل الانسان موجود» و دیگر مطلب «هل مرکبه » که بدان از اثبات چیزی برای چیزی پرسند چنانکه پرسند «هل الانسان ناطق» و دیگر مطلب «لم » (برای چه ) است و آن نیز دو قسم بود «لم ثبوتی » چون «لم کان العالم حادثاً» که بدان علت حدوث پرسش می شود و دیگر «لم اثباتی » «لم کان المغناطیس یجذب » که بدان از علت و اثبات خواص چیزی پرسش شود. بعضی بر این مطلب ها مطلب های «ای « »این »، «کیف »، «کم » و «متی » را نیز افزوده اند... و با مطلب «ای » از فصل چیزی پرسش میشود چنانکه در علم منطق بحث شده است و فصل آن است که در جواب «ای شی هو فی ذاته »آید... (از شرح مشکلات دیوان انوری ، دکتر شهیدی ص 505).
[م َ ل َ]
{ع مص}
طلب و جستن و خواهش کردن . (ناظم الاطباء).
{ع مص}
طلب و جستن و خواهش کردن . (ناظم الاطباء).
[م ُ ل]
{ع ص}
آنکه محتاج پرسش و سوال می گرداند.* آنکه می بخشد هر چیز درخواست شده را. (ناظم الاطباء).*کلامطلب ; گیاه دور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد).* ماء مطلب ; آب دور از گیاه . و آنکه میان هر دو مسافت دو کرو یا یک روزه یا دو روزه باشد. (منتهی الارب ). آبی که میان آن و گیاه مسافت دو میل و یا یک روزیا دو روز باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
{ع ص}
آنکه محتاج پرسش و سوال می گرداند.* آنکه می بخشد هر چیز درخواست شده را. (ناظم الاطباء).*کلامطلب ; گیاه دور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد).* ماء مطلب ; آب دور از گیاه . و آنکه میان هر دو مسافت دو کرو
[م ُطْ طَ ل]
{اخ}
جد رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم . (غیاث ) (آنندراج ). مطلب بن عبدمناف . (از لباب الانساب ). مطلب بن عبد مناف بن قصی . از قریش جد جاهلی و از اعمام بزرگ نبی (ص ) و برادرهاشم جد حضرت رسول اکرم بود. وی فیض نامیده میشد برای سماحت و فضلش . و در معجم الشعراء ابیاتی بوی نسبت داده شده . وی در یمن درگذشت از نسل وی «قیس بن مخرمه »و «مسطح بن اثاثه » که از صحابه است و «سائب بن عبید» که جد امام شافعی است و ذریت وی اندک بودند. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 157). و رجوع به شیبةبن هاشم شود.
{اخ}
جد رسول
[م ُطْطَ ل]
{اخ}
ابن عبداللّه بن مالک خزاعی والی مکه بود. وی در زمان مامون به سال 198 ه' . ق. والی مصر شد. پس از اندک مدتی عزل شد و به امر مامون به زندان رفت . در زمان خلافت عباس بن موسی ، مردم شورش کردند و او را آزاد نمودند. پس وی به امارت برگشت و بهترین سیاست را برگزید سپس آتش فتنه برافروخته شد ولی وی رستگاری نیافت پس خارج شد و به مکه رفت . (اعلام زرکلی ).
{اخ}
ابن عبداللّه بن مالک خزاعی والی مکه بود. وی در زمان مامون به سال 198 ه' . ق. والی مصر شد. پس از اندک مدتی عزل شد و به امر مامون به زندان رفت . در زمان خلافت عباس بن موسی ، مردم شورش کردند و او را آزاد نمودند. پس وی به امارت برگشت و بهترین سیاست را برگزید سپس آتش فتنه برافروخته شد ولی وی رستگاری نیافت پس خارج شد و به مکه رفت . (اعلام زرکلی ).