جوانح
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[ج َ ن]
{ع ا}
ج جانحة. استخوانهای پهلو نزدیک سینه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ): و آدمی را هیچ چیز از اجزا و اعضا و جوانح و جوارح عزیزتر نیست . (سندبادنامه ).