جذر
(جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بن، ریشه، اصل . 2 - در ریاضی عددی که در نفس خود ضرب شود. ؛ جذر اَصَم عددی که وقتی جذر آن را بگیریم، عددِ تقریبی بدست می آید نه کامل .
ریشه
ريشه
1-بُن، آسال (= اَصل) 2-ریشه (فرهنگستان)، زبانزدی در دانشِ هَمار (= حِساب، برهان)
ریاضیsquare root ==> جذر، ریشه دوم، (ریاضى) جذر، ریشه توان دومsquare ==> [.adv. & adj. & vt. & n]: چارگوش، مربع، توان دوم، مجذور، جذر، میدان، منصف، منظم، حسابى، عادلانه، برابر، راست حسینى، چهارگوش کردن، مربع کردن، بتوان دوم بردن، مجذور کردن، وفق دادن، جور درآوردن، واریز کردن، چهارگوش، گوشه دار square
[ج َ]
{ع ا}
بن یا بن زبان .* نره .* مقابل مد.* بن گردن .* ج ، جُذور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).* اصل هر چیزی . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ).و منه الحدیث : «ان الامانة نزلت فی جذر قلوب الرجال ». (ذیل اقرب الموارد).* (اصطلاح ریاضی ) در علم حساب ، جذر به معنی عددی که چون در نفس خودش ضرب کنند عدد دیگر حاصل آید و آنچه بعد از ضرب حاصل آید آن را مجذور گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عددی که اگر در نفس خودش ضرب کنند لابد از این عدد عددی دیگر حاصل آید، آن عدد مضروب به نسبت این عدد حاصل جذر بود. و آن عدد محصول بنسبت این عدد مضروب مجذور باشد. مثلاً چون دو را در دو ضرب کنند چهار حاصل شود، آن دو که مضروبند به نسبت این چهار ضرب باشد و آن چهار بنسبت این دو مجذور. (از شرفنامه منیری ). آن عدد را که چون در خویشتن ضرب کردی عدد دیگر حاصل آید جذرخوانند چون هفت مر چهل و نه را. (التفهیم ص 43). در اصطلاح محاسبان عددی را گویند که در نفس وی ضرب کنند.کذا فی المنتخب . و در خلاصة الحساب و شرح آن چنین آمده : عددی که در نفس خود ضرب شود در علم محاسبات جذر و در علم مساحت ضلع و در جبر و مقابله شی نامند. و حاصل آن را مجذور و مربع و مال گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و جذر باعتبار اضافت مجذور خود دو قسم است : یکی جذر مُنطق یعنی جذر برای عدد منطق و دیگر جذر اصم یعنی جذر برای عدد اصم . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). در اصطلاح جدید چنین تعریف شده : بنابر تعریف جذر عدد A عدد a است که اگر (a) را در نفس خود ضرب کنیم عدد A بدست آید. (a) را ریشه دوم عدد A می گویند و از آنجا که منهای (a) اگر در منهای a ضرب شود عدد A بدست می آید برحسب تعریف جذر عدد A عدد a است . چون اعداد به صحیح و کسری تقسیم شوند عدد (a) ریشه دوم Aاست در این تقسیمات جای نخواهند گرفت و خود قسیم علیحده ای بوجود می آورند. فیثاغورثیان که اول کسانی بودند که بقضیه عروس در هندسه پی بردند با آنکه به اصالت این قضیه دلیلهایی آوردند ولی غافل از آن بودند که اگر دو ضلع زاویه قائمه هریک مساوی عدد یک باشد وتر آن مثلث اثبات عدد 2خ اصم را خواهد کرد و چون یکی از شاگردان این مکتب پی به این راز برد او را در آب غرق کردند. مساله مهمی که در جذر اعداد بین اهل حساب ما مورد بحث است یافتن دو عددی است که مجموع مربعات آنها مربع عدد ثالثی شود یعنی یافتن 2Z= 2Y + 2X. در این زمینه فرما رابطه 2(2b + 2a) = 2b2a4 + 2(2b - 2a) را بدست داد و بعد از او دیگران نیز در تبیین این مقاله سعی ها کردند و مساله بصورت nz = nY + nX طرح شد متاسفانه تا کنون راه حل عمومی قضیه بدست نیامده است . ولی حالات جزئی آن تا اعداد بسیار بزرگی پیدا گردیده است . (از کتاب یک دوسه بی نهایت گاموف و هندسه عملی و علمی مهندس رضا).* شادروان کعبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و فی حدیث عایشة سالته عن الجذر، قال : هوالشاذروان الفارغ من البناء حول الکعبة. (لسان ، از اقرب الموارد). جذر. (اقرب الموارد).* اجرت مغنی و این لغت دخیل است . (اقرب الموارد از صاحب فقه اللغه ) (مهذب الاسماء).* شترماده چهارساله . (ناظم الاطباء) (شرفنامه منیری ). شتر چهارساله بود. (از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ):
چگونه جذری جذری کجا ز پستانش
هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن .
* سیم حلب بود که بپادشاه دهند. (از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ):
کنند واجب جذری هم اندر آن ساعت
بهر شبی بسپارد بناقد و وزّان .
* پیمانه ای است و آن رطل است . (یادداشت مولف ).* استیصال . (تاج العروس ). یقال : جذرت الشی جذراً; استاصلته . (تاج العروس ).* (مص ) از بیخ برکندن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (از ذیل اقرب الموارد). جذر. (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون ).* بریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (ذیل اقرب الموارد). جذر. (کشاف اصطلاحات الفنون ) (منتهی الارب ).
{ع ا}
بن یا بن زبان .* نره .* مقابل مد.* بن گردن .* ج ، جُذور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).* اصل هر چیزی . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ).و منه الحدیث : «ان الامانة نزلت فی جذر قلوب الرجال ». (ذیل اقرب الموارد).* (اصطلاح ریاضی ) در علم حساب ، جذر به معنی عددی که چون در نفس خودش ضرب کنند عدد دیگر حاصل آید و آنچه بعد از ضرب حاصل آید آن را مجذور گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عددی که اگر در نفس خودش ضرب کنند لابد از این عدد عددی دیگر حاصل آید، آن عدد مضروب به نسبت این عدد حاصل جذر بود. و آن عدد محصول بنسبت این عدد مضروب مجذور باشد. مثلاً چون دو را در دو ضرب کنند چهار حاصل شود، آن دو که مضروبند به نسبت این چهار ضرب باشد و آن چهار بنسبت این دو مجذور. (از شرفنامه منیری ). آن عدد را که چون در خویشتن ضرب کردی عدد دیگر حاصل آید جذرخوانند چون هفت مر چهل و نه را. (التفهیم ص 43). در اصطلاح محاسبان عددی را گویند که در نفس وی ضرب کنند.کذا فی المنتخب . و در خلاصة الحساب و شرح آن چنین آمده : عددی که در نفس خود ضرب شود در علم محاسبات جذر و در علم مساحت ضلع و در جبر و مقابله شی نامند. و حاصل آن را مجذور و مربع و مال گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و جذر باعتبار اضافت مجذور خود دو قسم است : یکی جذر مُنطق یعنی جذر برای عدد منطق و دیگر جذر اصم یعنی جذر برای عدد اصم . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). در اصطلاح جدید چنین تعریف شده : بنابر تعریف جذر عدد A عدد a است که اگر (a) را در نفس خود ضرب کنیم عدد A بدست آید. (a) را ریشه دوم عدد A می گویند و از آنجا که منهای (a) اگر در منهای a ضرب شود عدد A بدست می آید برحسب تعریف جذر عدد A عدد a است . چون اعداد به صحیح و کسری تقسیم شوند عدد (a) ریشه دوم Aاست در این تقسیمات جای نخواهند گرفت و خود قسیم علیحده ای بوجود می آورند. فیثاغورثیان که اول کسانی بودند که بقضیه عروس در هندسه پی بردند با آنکه به اصالت این قضیه دلیلهایی آوردند ولی غافل از آن بودند که اگر دو ضلع زاویه قائمه هریک مساوی عدد یک باشد وتر آن مثلث اثبات عدد 2خ اصم را خواهد کرد و چون یکی از شاگردان این مکتب پی به این راز برد او را در آب غرق کردند. مساله مهمی که در جذر اعداد بین اهل حساب ما مورد بحث است یافتن دو عددی است که مجموع مربعات آنها مربع عدد ثالثی شود یعنی یافتن 2Z= 2Y + 2X. در این زمینه فرما
چگونه جذری جذری کجا ز پستانش
هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن .
منجیک (از فرهنگ اسدی ).
* سیم حلب بود که بپادشاه دهند. (از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ):
کنند واجب جذری هم اندر آن ساعت
بهر شبی بسپارد بناقد و وزّان .
عنصری (از فرهنگ اسدی ).
* پیمانه ای است و آن رطل است . (یادداشت مولف ).* استیصال . (تاج العروس ). یقال : جذرت الشی جذراً; استاصلته . (تاج العروس ).* (مص ) از بیخ برکندن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (از ذیل اقرب الموارد). جذر. (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون ).* بریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (ذیل اقرب الموارد). جذر. (کشاف اصطلاحات الفنون ) (منتهی الارب ).
[ج َ ذَ]
{اخ}
همان جدر بدال مهمله است و آن مسرحی است در شش میلی مدینه . (از معجم البلدان ). رجوع به جدر شود.
{اخ}
همان جدر بدال مهمله است و آن مسرحی است در شش میلی مدینه . (از معجم البلدان ). رجوع به جدر شود.