بیت
فارسی فارسی
واژه‌نامه معین
(بِ یا بَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - خانه، اتاق . ج . بیوت . 2 - دو مصراع از شعر. ج . ابیات .
خانه
(در رایانه): خَس، خسک
در چامه: بیت در چم دو لت(مصرع) از یک چامه(شعر) پارسی است

فارسی فارسی
فرهنگ پارسیمان
الف)توشِه، آزوغِه، خوردَنی // ب)بیت در چم دو لَت (مصرع) از یک سرودار (نظم) پارسی است. // پ)1-خانه، کد (فرهنگ کوچک) سَرای (برهان) 2-خان، بَند (برهان)، شاید میان بیت با بِتا در سَنسکریت و بتا در یونانی برابر با دوتایی پیوندی باشد 3-خانهی خدا 4-نژاده، نژادِگی 5-گور

شعر

couplet ==> [.n]: دوبیتى couplet

کامپیوتر

bit ==> ذره، رقم دودیى، خرده، تکه، پاره، ریزه، لقمه، تیغه رنده، لجام، دهنه، سرمته bit


فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[ب َ]
{ع ا}
خانه . ج ،ابیات ، بیوت . جج ، ابابیت ، بیوتات ، ابیاوات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خانه . (ترجمان القرآن ). مسکن . (اقرب الموارد). خانه و سرای . بیوت جمع و بیوتات جمعالجمع. (آنندراج ). محل سکونت . جای باش ، از هرچه ساخته باشند. (از اقرب الموارد). خانه و این ماخوذ است ازبیتوته ای که بمعنی شب گذرانیدن باشد چون اکثر اوقات بیتوتت در خانه میباشد لهذا خانه را بیت گفتند. (غیاث ). خانه و سرای . ج ، بیوت . جج ، بیوتات . (آنندراج ).
-اهل بیت .
-اهل بیت النبوة .
-اهل بیت طهارت .
-اهل بیت عصمت .
-بیت الربة ; نام بتکده است برای لات . رجوع به لات شود.
-بیت عزی ; نام بتکده برای عزی . رجوع به عزی شود.
رجوع به هریک از این کلمات شود.*(اخ ) خانه کعبه . (منتهی الارب ). کعبه . (آنندراج ). بیت العتیق، کعبه . (اقرب الموارد). خانه کعبه زادها اللّه شرفاً. (ناظم الاطباء). رجوع به بیت الحرام و بیت العتیق و کعبه شود.* قبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گور. (آنندراج ). قبر و منه «کیف تصنع اذا مات الناس حتی یکون البیت بالوصیف ». اراد ان مواضع القبور تضیق فیبتاعون کل قبر بوصیف ای غلام .(اقرب الموارد).* فرش خانه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و منه : تزوجها علی بیت ; ای علی فرش یکفی البیت . (از اقرب الموارد).* عیال و خانگیان مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). عیال مرد. (از آنندراج ). دودمان . (کشاف اصطلاحات الفنون ). قول بدوی لاًّخر: هل لک بیت ; ای امراءة. (اقرب الموارد).* شرف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : بیت بنی تمیم فی بنی حنظلة; ای شرفهم . (اقرب الموارد).* فلان جاری بیت بیت ; یعنی همسایه من است . (از منتهی الارب ).* قصر. کوشک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).* شریف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مرد شریف . (آنندراج ). یقال : فلان بیت قومه ; ای شریفهم . (اقرب الموارد).* (اصطلاح نجوم ) بیت یا خانه کوکبی در نزد احکامیان ، برج یا بروجی است که قوت حال کوکب در آن برج یا برجها باشد. بیت هر سیاره برجی است که بدو منسوب است و هریک از نیرین را برجی و خمسه راهریک دو بیت است . بیت شمس اسد و بیت قمر سرطان و بیت زحل جدی و دلو و بیت مشتری حوت و قوس و بیت مریخ حمل و عقرب و بیت زهره ثور و میزان و بیت عطارد سنبله و جوزا است . (یادداشت بخط مولف ).* دو مصراع از شعر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به اصطلاح شعرا دو مصرع متحدالوزن . (آنندراج ). بیت شعر بنائی است از کلام که ملازمت آن به ضبط و اندیشه علی الخصوص در شب که اول خلوت و وقت فراغ است بیش از آن باشد که ملازمت همان مقدار از کلام منثور. وهر بیت را دو نیمه باشد که در متحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند و هر نیمه را مصراعی خوانند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 23):
اگر بازجویی از او بیت بد
همانا که باشد کم از پنج صد.

فردوسی .


چون وی را بدیدم این بیت متنبی را که گفته است معنی نیکوتر دانستم . (تاریخ بیهقی ادیب ص 277). وقتی بیتی چند شعر فرستاده بود سوی وزیر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 421).
نه نظم من به بیت کس مزور
نه عقد من به درّ کس مزین .

خاقانی .


تضمین کنم ز شعر خود آن بیت را که هست
با اشک چشم سوز دلت در خور آمده .

خاقانی .


اول بیت ارچه بنام تو است
نام تو چون قافیه آخر نشست .

نظامی .


تو ز قرآن بازخوان تفسیر بیت
گفت ایزد مارمیت اذ رمیت .

مولوی .


چو بیتی پسند آیدت از هزار
بمردی که دست از تعنت بدار.

سعدی .


سر می نهند پیش خطت عارفان پارس
بیتی مگر ز گفته سعدی نبشته ای .

سعدی .

فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[ب َ]
{ع مص}
به شب کردن چنین . (منتهی الارب ).* زناشویی کردن ; بات الرجل یبیت بیتاً; تزوج . رجوع به بیتوتة شود. و فلاناً، زوجه (لازم و متعدی ). (ازاقرب الموارد). زن کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
{ا}
در ابیات زیر از نظام قاری آمده است و ظاهراً نام پارچه ای است:
بیت و کتان و زوده و بیرم رود بکرد
آنجا که وصف روسی انصار میکنم .

نظام قاری (دیوان ص 26).


سیه گلیمی شده ، سفید رویی بیت
دو آیتند بهر دو خطی بمی مسطور.

نظام قاری (دیوان ص 33).


سوزن بدرز روسی و والاو بیت کرد
عمری بسر دوید و به آخر محال یافت .

نظام قاری (دیوان ص 51).


تکی جامه فتح کانراست صیت
ز هندوستان هم بیاورد بیت .

نظام قاری (دیوان ص 183).