قطران
فارسی فارسی
واژه‌نامه معین
(قَ) [ ع . ] (اِ.)مایعی چسبنده که از تقطیر زغال سنگ به دست می آید و بوی بدی دارد.
انگلیسی فارسی
فرهنگ آریانپور
● tar

tar ==> [.vt. & n]: قیر، قیر مالیدن به، قیر زدن tar


فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[قَ]
{ع مص}
چکیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). چکیدن آب . (آنندراج ). رجوع به قَطْر و قُطور شود.* چکانیدن . (آنندراج ).
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[قَ]
{ع ا}
شیره درخت ابهل و شیره ارز و مانند آن . (منتهی الارب ). قَطْران و قطْران و قَطران ، روغنی سیال است که از درخت ابهل و ارز و جز آن گیرند. (اقرب الموارد). طلائی که بر اشتر گَرگین مالند. (ترجمان علامه ترتیب عادل ). دو نوع از قطران یافت میشود: 1- قطران ذغال سنگ یا قطران معدنی که از تقطیر ذغال سنگ به دست می آید. 2- قطران گیاهی و یا قطران چوب که از تقطیر خشک چوب گیاهی از تیره درخت کاج و صنوبر استخراج میکنند. در جزو ترکیب تمام قطرانها اجسامی که در جزو عناصر ضدعفونی معطر یافت شده کم وبیش یافت میگردد و مهمترین آنها به قرار زیر است : قنل ، کره زل ، کره اوزت نفتالین ، اکزیلل ،اسید استیک ، تولوئل ، دی اکسی بنزن و غیره . قطران گیاهی یا قطران کاج یا قطران نروژ را از تنه چندین نوع کاج استخراج میکنند، مایعی است غلیظ به رنگ قهوه ای غلیظ تیره با بوئی مشخص و نامطبوع با فعل وانفعالی اسیدی تقریباً غیرمحلول در آب و در الکل و اتر و کلرفرم و اسید استیک و اجسام چربی به خوبی حل میشود. قطران ذغال سنگ یا قطران معدنی مایعی است سیاه غلیظ قلیائی و شفاف با بوئی مشخص و نامطبوع تقریباً غیرمحلول در آب کمی محلول در الکل و در نفت و بنزین حل میگردد. در ترکیب آنها کاربورها و فنل ها و بازهای مختلف و سایر ترکیبات قطران گیاهی یافت میشود. خاصیت ضدعفونی و خاصیت سمی آن از قطران گیاهی قوی تر میباشد. قطران ذغال سنگ را نباید در داخل به کار برد، در خارج میتوان برای درمان زخم هائی که دیر التیام می پذیرد و در امراض انگلی و در بعضی اختلالات جلدی و اکزما به کار برد. اگر قطران را مکرر بر روی پوست بدن موش بمالند یک نوع سرطان مصنوعی ظاهر می شود. در انسان نیز بر اثر مالیدن مکرر قطران در روی پوست بعضی انواع نئوپلاسم تولید میگردد. اخیراً بعضی کاربورهای مولد سرطان را از قطران استخراج کرده اند و مصنوعاً نیز توانسته اند این کاربورهای مولد سرطان را در آزمایشگاه تهیه نمایند. رجوع به درمان شناسی عطایی ج 1 ص 247 و 248 و 249 شود.
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[ق]
{ع ا}
رجوع به قَطران شود.
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[قَ ط]
{ع ا}
رجوع به قَطران شود.
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[قَ]
{اخ}
(بنوقط...) از بطون هواره و از قبایل بربرند. (صبح الاعشی ج 1 ص 363).
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[قَ]
{اخ}
(حکیم ...) از شعرای قصیده سرای معروف قرن پنجم هجری است . هدایت وفات او را به سال 465 ه' . ق. ثبت نموده و شواهد تاریخی بر وجود او تا این سال موجود است . نام او را تذکره نویسان از عوفی تاکنون کسی ثبت نکرده و شاید قطران تخلص و نام وی بوده ، پدر او را در هفت اقلیم منصور و او را اجلی معرفی کند. ناصرخسرو او را در تبریز ملاقات کرد و گوید: وی دیوان منجیک و دقیقی را پیش من آورد و خواند، مشکلات آنها را حل نمود و اشعار خود بر من خواند. دیوان وی گذشته از قصائد شامل ترکیب بند و تغزلات میباشد. بعضی تصور کرده اند که دو نفر شاعر قطران نام و تخلص بوده ، یکی ترمدی و دیگری تبریزی ، و به گفته امین احمد قطران تبریزی چند مثنوی نیز انشاء نموده و یکی از آنها «قوسنامه » است که به نام امیرمحمدبن امیر قماج والی بلخ انشاد کرده است . نسخه ای از دیوان قطران که شامل ده هزار بیت میباشد در کتابخانه شخصی تقوی است . اشعار قطران با اشعار رودکی بسیار شبیه است و دیوانی که به نام رودکی به سال 1315 ه'. ش . در تهران چاپ شده بیشتر آن از قطران میباشد. (فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار ج 2 ص 657 و 658). ابن منصور دیلمی جبلی یا رومی ، از شاعران است که مداح امرای سامانی بوده و به حکیم قطران موصوف است . شرح احوال و زندگانی وی مبهم است و آنچه ارباب تراجم درباره او نگاشته اند غالباً با هم مغایرت دارد. بعضی از آنان به دو قطران قائل شده اند، یکی ترمدی که بیشتر عمر را در بلخ گذرانده و استاد حکیم انوری متوفی حدود550 ه' . ق. بوده و دیگری تبریزی است که عبارت از همین صاحب ترجمه است . وی شاعری است از شعرای دوره دیالمه و با عضدالدوله دیلمی (338- 371 ه' . ق.) معاصربوده و مدایحی درباره او گفته و به همین جهت گاه به عضدی هم موصوف شده است . رشیدالدین وطواط اشعار وی را می ستاید و ناصرخسرو در سفرنامه خود آرد که قطران در تبریز دیوان خود را نزد من آورد و اشعار خوب داشت ولی فارسی را درست نمیدانست . نسخه ای خطی از دیوان قطران به شماره 250 در کتابخانه مدرسه سپهسالار جدید تهران موجود است و سه نسخه بسیار نفیس نیز در کتابخانه شخصی میرزا جعفر سلطان القرائی تبریزی وجود دارد. گویند همه اشعار وی به هشت هزار تا ده هزار بالغمی شود. وی مدتی هم در بلخ میزیسته و منظومه قوس نامه را در آن جا به نام امیر احمدبن قماج حاکم بلخ از امیران سلطان سنجر نظم کرده است . این اشعار از اوست :
یافت زین دریا دگربار ابرگوهربار بار
باغ و بستان یافت دیگر زَابر گوهربار بار
هرکجا گلزار بود اندر جهان گلزار شد
مرغ شب گیران سرایان بر گل گلزار زار
باد بفشاند همی بر سنبل وعنبر عبیر
ابر بفروزد همی بر لاله و گلنار نار
گر هزارستم دهان در هر یکی سیصد زبان
شکر نیکیهات نتوانم یکی گفت از هزار.
وی به سال 465 ه' . ق. درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ) (مجمعالفصحاء) (ریحانة الادب ). شرف الزمان حکیم ابومنصور قطران عضدی تبریزی ، از مشاهیر شاعران ایران در قرن پنجم هجری است . به قطران غیر از دیوان او آثاری نسبت داده اند، از آن جمله کتابی است در لغت که حاجی خلیفه آن را تفاسیر فی لغة الفرس نامیده است . وفات قطران را هدایت به سال 465 ه' . ق. نوشته است ولی از دیوان او شواهدی به دست می آید که حیات او را بعد از این سال هم معلوم میدارد. قطران شاعری توانا و نیکوسخن است . تمایل وی به صنایع از قصائد او آشکار است و باوجود تصنع دراشعار، جانب لطافت و روانی کلام را همواره رعایت کرده است . یکی از وجوه اهمیت او آن است که نخستین کسی است که در آذربایجان به پارسی دری آغاز سخنوری کرده ومقتدای شاعران آذربایجان گردیده است . از قدیم باز ناسخان دواوین شعرا سخنان قطران و رودکی را به هم آمیخته و کار این آمیزش را به جائی کشانده اند که به قول هدایت در پاره ای از نسخ دیوان خطی قطران و رودکی را یکی دانسته اند. (تاریخ ادبیات در ایران تالیف صفا ج 2 ص 421 به بعد).