مکوات
[م]
{ع ا}
ماخوذ از تازی ، داغی و ابزاری آهنین که بدان داغ می کنند. (ناظم الاطباء). مکواة. و رجوع به مکواة شود.
[م]
{ع ا}
آهن داغ . ج ، مکاوی . (مهذب الاسماء). آهن داغ و در مثل است : «العیر یضرط و المکواة فی النار». (منتهی الارب ). آهن داغ یعنی قطعه آهن در آتش گرم کرده که بدان پوست را داغ کنند. (ناظم الاطباء). آهنی که با آن بدن و جز آن را داغ کنند. ج ، مکاوی . (از اقرب الموارد). آلت داغ . کاویاء. میسم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).