اردک
فارسی
فارسی
واژهنامه معین
(اُ دَ) [ تر. ] (اِ.) مرغابی، یکی از طیور که در آب شنا می کند و در هوا نیز پرواز می کند. منقار پهن، پاهای پرده دار و پرهای رنگین دارد.
فارسی
عربی
فرهنگ فارسی به عربی
البطت
فارسی
عربی
فرهنگ فارسی به عربی
البطت
فارسی
فارسی
فرهنگ فارسی به پارسی
سیکا
فارسی
فارسی
فرهنگ فارسی به پارسی
سيکا
فارسی
فارسی
فرهنگ پارسیمان
ترکی، مُرغابی (غیاث اللغات)، چارتایی (گویش گیلکی)، سیکا (گویش مازندرانی)
انگلیسی
فارسی
فرهنگ آریانپور
● fowl
فارسی
آلمانی
فرهنگ فارسی به آلمانی
Ducken,Ente (f),Tauchen
فارسی
ایتالیایی
فرهنگ فارسی به ایتالیایی
■
sf
anatra
---------------- Ghowli@gmail.com
anatra
---------------- Ghowli@gmail.com
فارسی
فارسی
فرهنگ فومستان
عمومی : duck , quack-quack
کشاورزی و شیلات : duck
صنایع غذایی : duck
حقوق و قوانین : duck
کشاورزی و شیلات : duck
صنایع غذایی : duck
حقوق و قوانین : duck
فارسی
انگلیسی
فرهنگ فارسی به انگلیسی
جانورشناسیduck ==> اردک، مرغابى، اردک ماده، غوطه، غوض، زیر آب رفتن، غوض کردن duck fowl ==> [.v. & n]: مرغ، ماکیان، پرنده، پرنده را شکار کردن fowl
فارسی
فارسی
لغتنامه دهخدا
[اُ دَ]
{ا}
نوعی از طیور آبی دارای پنجه هائی که توسط غشائی به یکدیگر متصل اند و با نوکی که در جوانب دارای صفائح عرضی است و آن از طیور اهلی است و گوشت آن حلال است . اقسام آن در مازندران و گیلان و اطراف دریاچه های سیستان فراوان است . مرغابی . (غیاث اللغات ). نوعی از مرغابی . بط. چالی:
آنکه از صولت سرپنجه شاهین و عقاب
بال طاوس فلک را شکند چون اردک .
{ا}
آنکه از صولت سرپنجه شاهین و عقاب
بال طاوس فلک را شکند چون اردک .
شاه طاهر دکنی .
فارسی
فارسی
لغتنامه دهخدا
[اَ دَ]
{اخ}
(تلفظ ترکی ارتاکی ) قصبه سنجاق قره سی از ولایت خداوندگار است در یک فرسنگی غربی خرابه های شهر قدیمی کیزیگ. مردم آنجا بعضی مسلمان باشند و پاره ای مذهب مسیحی دارند و آن دارای 11 جامع و مسجد و 44 مکتب و 158 کلیسا و مناستر است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
{اخ}
(تلفظ ترکی ارتاکی