زهوار
فارسی فارسی
واژه‌نامه معین
(زِ) (اِمر.) 1 - نوار باریکی از چرم یا چیز دیگر که با آن حاشیه یا کنارة چیزی را دوزند. 2 - چوب های باریکی که در اطراف چهارچوب در و پنجره کوبند.
انگلیسی فارسی
فرهنگ آریانپور
● batten, eading, roove, ace, im

batten ==> [.v]: پروار کردن، چاق شدن، حاصل خیز شدن، نشو و نما کردن

beading ==> [.v. & n]: مهره، دانه تسبیح، خرمهره، منجوق زدن، به ریسمان کشیدن، مهره ساختن

groove ==> [.v. & n]: شیار، خیاره، خط، گودى، جدول، کانال، (علوم نظامى) خان تفنگ، (مجازى) کارجارى و یکنواخت، عادت زندگى، خط انداختن، شیار دار کردن groove

lace ==> [.vt. & n]: پر از سوراخ، پر از سوراخ کردن، بند کفش، تر، تورى، نوار، قیطان، بندکفش را بستن، یراق دوزى کردن، بنددار کردن

rim ==> [.vt. & n]: لبه، دیواره، قاب عینک، دوره دار کردن، زهوار گذاشتن، لبه داریا حاشیه دار کردن


فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[زه'ْ]
{ا مرکب}
حاشیه ای که از چوب به الوار و جز آن دهند تا آجر را بدان پیوندند در طاق زدن و جز آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). لبه . حاشیه . کناره . زوار. (فرهنگ فارسی معین ).
-زهواردررفته ; سخت پیر یا سخت ضعیف . سخت بیکاره و ناتوان : یک کالسکه زهواردررفته . یک پیر زهواردررفته . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
* پوست سفید قوسی که بر بن ناخنهاست متصل به طرف انسی . (یادداشت ایضاً).* چشمه که از زهیدن آبهای بالادست در اراضی پست مجاورظاهر میشود. (یادداشت ایضاً).* دیوار. (فرهنگ فارسی معین ).
تبلیغات: ترجمه کتاب قیمت ترجمه