انجاد
فارسی فارسی
واژه‌نامه معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ نجد. 1 - زمین بلند. 2 - آن چه بدان خانه را زینت کنند.
فارسی فارسی
فرهنگ پارسیمان
[ نجد ] الف) (تک: نَجد)، زمین‌های بُلند// ب)1-یاری دادن 2-بلند گشتن 3-خِوی کردن 4-گشادگی آسمان 5-بلند خواندن 6-پذیرفتنِ فراخوانی (=دَعوَت) 7-به «نَجد» رَفتَن
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[اَ]
{ع ا}
ج نجد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زمینهای بلند. (از آنندراج ).* ج نَجد و نَجُد. (از اقرب الموارد). ج نَجد و نُجُد و نَجد و نَجید. (ناظم الاطباء). ج نَجد. دلاوران یگانه درآینده در اموری که دیگران در وی عاجز باشند. (از منتهی الارب ): ناصرالدین خواست که از بهر مقاومت ایشان سپاهی از انجاد ترک فراهم آرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 215). جمرات لشکر و انجاد حشم خویش گرد کرد و ایشان را با جیوش عظیم ... بسرخوارزمشاه فرستادند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 129). دو هزار سوار گزیده از انجاد عرب مدد فرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 65). با قومی که از مشاهیر انجاد... بودند روی بطائی آورد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 315).
-هو طلاع انجاد ; اوضابط امور است و غالب است بر معالی آنها. (ناظم الاطباء). و رجوع به مفردهای کلمه شود.
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[ا]
{ع مص}
به نجد برآمدن یا بسوی نجد برآمدن . (منتهی الارب ). بنجد درآمدن یا بسوی نجد درآمدن . (آنندراج ). بنجد شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). از نجد برآمدن و بسوی نجد رفتن . (ناظم الاطباء). و منه المثل : انجد من رای حضناً، و حضن اسم جبلی است .* خوی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). عرق کردن . (از اقرب الموارد).* یاری دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اعانت . (از اقرب الموارد).* بلند گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بلند شدن بناء. (از اقرب الموارد).* گشاده و بی ابر گردیدن هوا.* به اهل نزدیک شدن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).* دعوت پذیرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اجابت کردن دعوت را. (از اقرب الموارد).* بلند خواندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).