خشکمازو
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[خ ُ]
{ا مرکب}
شاخه پژمرده و یا شکسته درخت . (ناظم الاطباء). خشکمازه .* پوست درخت . (ناظم الاطباء). خشکمازه .
تبلیغات: ترجمه کتاب قیمت ترجمه